سفارش تبلیغ
صبا ویژن
« أَوْ لَـمَسْتُمُ النِّسَآءَ ؛ یا زنان را لمس کردید»پرسیدم . فرمود : «مقصود، همبستر شدن است ؛ لیکن خداوند، عفیف است و عفّت را دوست دارد . لذا آن گونه که شما نام می برید، نام نبرده است» . [حلبی - از امام صادق علیه السلام درباره [مقصود] سخن خداوندـ عزّوجلّ ـ]
 
یکشنبه 96 مرداد 1 , ساعت 9:0 عصر

گروهها ، فرق و جریانات سیاسی مذهبی منطقه 

1- وها بیت:

وهابیت سازمان یافته در منطقه با تشکیل مکتب القرآن در سال 1353 شروع و تحت نامهای مختلف فعالیت نمود. در سال 72 بعد از کشمکش زیاد تحت عنوان وهابیت بصورت رسمی فعالیت نموده و از سال 76 نیز در ادارات از جمله آموزش و پرورش نفوذ کردند. از جمله فعالیت های این جریان عبارتند از:

ــ دایر نمودن صندوق قرض الحسنه

ــ انجام اقدامات فرهنگی و اجتماعی در راستای تبلیغات وسیع و تشکیل محافل مذهببی و اجتماعی

ــ برگزاری کلاسهای آموزش قرآن ، فقه ، تفسیر و... در مساجد استان من جمله مسجد قبای شهرک بهاران ، مسجد پیامبر اکرم و مسجد والی در سنندج و در سایر شهرستانها خصوصاً سقز و کامیاران فعالیت مستمر و پیگیر دارند و از طرف

کشورهای عربی منطقه (عربستان) تامین بودجه می شوند. برخی امارها غیر رسمی نشان می دهد که این فرقه دارای 6000 عضو و 8000 هوادار در سطح استان می باشد. جمعاً 13000 نفر.

لازم به ذکر است که جریان مفتی زاده و شاخه های منشعب از آن طی ماه های اخیر اقداماتی از قبیل تجمع در شهر های دهگلان ، سنندج ، مریوان ، سقز و بانه داشته که در تجمع سقز منجر تعدادی از تجمع کنندگان توسط نیروهای امنیتی دستگیر گردیدند و تجمع دهگلان با توجه به هخطارهای قبلی به صورت غیر قانونی برگزار گردید. شایان ذکر است که جلسات محفلی و قشری این جریلن به ویژه در سطح شهرستان های سنندج و دیواندره نمود بارزی دارد.

2- دراویش:

دراویش در مجموع سه فرقه می باشند:

الف) دراویش سوله ای قادریه: در منطقه کامیاران ، قروه و سقز فعالیت دارند. رهبر این فرقه شیخ هادی هاشمی بود که بعد از فوت وی در لندن پسرش شیخ مختار هاشمی قادریه ای رهبری این فرقه را بر عهده گرفت. حدود 3400 نفر مرید در کل استان دارند.

ب) دراویش نقشبندی:

رهبر این فرقه شیخ عثمان نقشبندی رهبر گروهک ضد انقلاب رزگاری در اوایل انقلاب بود که پس از مرگ وی پسرش بنام شیخ عبد الملک نقشبندی جانشین وی شد و هم اکنون در روستای محمود آباد سرو آباد زندگی می کند و با مریدان خود که حدود 300 نفر در سطح استان می باشند ارتباط دارد.

ج) فرقه علویه قادریه کسنزانی:

رهبر این فرقه شیخ محمد کسنزانی حسینی می باشد که در شهر سلیمانیه عراق زندگی می کنند و کمتر از 2000 نفر در استان مرید دارد و بیشتر در شهرهای سقز ، بانه و مریوان ساکنند.

جمعیت کل دراویش استان بصورت تقریبی 8500 نفر می باشند که شامل 6450 نفر مرد و 2050 نفر زن می باشد.

3- بهائیت:

فرقه ضاله بهائیت فرقه ای وابسته به رژیم صهیونیستی می باشد که توسط قدرتهای استعماری ساخته و پرداخته شده است و موسس آن علی محمد شیرازی معروف به بهاءالله می باشد. این فرقه مسلمانان را گمراه و اعتقاد به نسخ اسلام دارند و متشکل از یک هیئت 9 نفره مستقر در بیت العدل اعظم واقع در اسرائیل بوده که اعضاء آنان را بعنوان رهبران معصوم خود می دانند. پیروان این فرقه در سطح استان کردستان حدود 350 نفر می باشند که اکثراً در شهرستان قروه و سنندج ساکن می باشند. اهم کارهای آنان ایجاد فساد و بی بندباری و برگذاری جلسات عمومی مختلط بوده و بیشتر کار و فعالیت آنان اقتصادی و بازاری می باشد.

4- یهودیت:

یهودیان از زمان حکومت کوروش تا کنون در ایران سکنی گزیده اند و سیاست آنها در دوران معاصر و زمان انقلاب اسلامی مبتنی بر خروج از کشور و پیوستن به شبکه جهانی یهود بوده است. جامعه یهود در استان کردستان که جمعیتی حدود 280 نفر دارند در شکلی سازمان یافته ، همواره از هماهنگی و همسوئی خاص با صهیونیسم بین الملل بوده و بنا به اعتقادات دینی جمعیتی درونگرا بوده و از نظر مالی و معیشتی در وضعیت مناسبی بسر می برند. این جماعت در استان کردستان تا کنون فعالیت سیاسی نداشته و بنا به اخبلر واصله فردی بنام میکائیل قدوسی آنان را در استان کردستان هدایت و ارشاد می نماید.

5- جند السماء:

این گروه التقاطی تازه تاسیس گروهی تندرو بوده که رهبر آنان فردی معروف به قاضی السماء می باشد که خود را واسطه امام علی ابن ابیطالب (ع) و برادر امامان معصوم حسن و حسین (ع) می داند که کتابی بنام قاضی السماء دارد که در آن ادعاهای دروغینی نیز دارد که از جمله ادعا نموده که قائم آل محمد (ص) میباشد و امام یازدم را نفی

 می نماید.

این گروهک تروریستی که در صدد فتنه انگیزی گسترده میان شیعیان ، تخریب بارگاه منور مولا علی (ع) ، کشتار عزاداران حسینی و ترور مراجع بر جسته عراق بودند که در سال های اخیر در عراق 300 تن از اعضای این گروه به هلاکت رسیدند.

این گروهک تروریستی توسط اشغالگران و سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس در عراق مسلح شده تا اختلاف مذهبی را پیچیده تر نموده و این اختلافات را به درون مذهب تشیع بکشانند. گروهک تروریستی موصوف تا کنون فعالیت به ثبت رسیده ای در کردستان نداشته است.

6- القائده:

این گروهک تروریستی ، تندرو و افراطی مذهبی نیز دست پرورده قدرتهای استعماری غرب و هدیه شوم آنان برای خاورمیانه می باشد که با برنامه از پیش طراحی شده غرب و حمایت مالی کشورهای عربی شیخ نشین شکل گرفته و بصورت سازماندهی شده در کشور پاکستان فعالیت نظامی خود را به رهبری اسامه بن لادن و با نام گروه طالبان بر علیه حکومت مرکزی افغانستان آغاز نموده که نهایتاً منجر به سقوط دولت و کشیده شدن پای اشغالگران به افغانستان شد. این گروه افراطی و متحجر فعالیت های سازمان یافته ای در ایران و من جمله استان کردستان نداشته است ولی هر از چند گاهی اخباری در مورد دستگیری اعضاء القائده به علت دست داشتن در اقدامات خرابکارانه من جمله بمب گذاری و... در استان کردستان مخابره گردیده است. این گروه در شهرهای بانه ، مریوان و سقز به صورت زیر زمینی فعالیت هایی دارند.

7- انصار السنه:

گروه انصار السنه بازماندگان گروه سرکوب شده انصار الاسلام به رهبری ملا کریکار که دارای گرایشات رادیکالی اسلامیست ، می باشد. در اوایل ورود اشغالگران به عراق در یک عملیات مشترک توسط اتحادیه میهنی کردستان عراق و نیروهای آمریکایی سرکوب و پاکسازی شدند که پس از چند ماه از عملیات پاکسازی توسط شخصی بنام

عبید الله شافعی در شهرهای کرکوک و قلعه دیزه عراق تجدید سازمان نموده و مجدداً با نام انصار السنه اعلام موجودیت نمودند. این گروه متشکل از 12 گردان 100 نفره (جمعاً 1200 نفر) از نیروهای عرب و تعداد کمی کرد بوده که در مناطق

غربی رمادی ، فلوجه ، صلاح الدین ، موصل ، بعقوبه و کرکوک گسترش دارند و تاکتیک آنها بمب گذاری در مسیر ستون کشی نیروهای اشغالگر ، گروگانگیری از آنان و وابستگانشان و انجام عملیاتهای انتحاری و... می باشد.

این گروه در شهرهای مرزی بانه و مریوان تردد داشته و جمعیت محدود تشکیلاتی جهت بهره برداری دارند.

3. گروههای مذهبی تندرو و افراطی سلفی:

1/3 ــ کتائب القاعده

:بخشی ازنیروهای حزب حرکت اسلامی قدیم بوده که به عنوان شاخه نظامی وکردی القاعده فعالیت دارند.این گروه دارای چند کتیبه(گروهان)وهر کتیبه چند سریه(گروه)درقالب هسته های پنهان مسلح دراقلیم کردی کشورازبوکان تا جوانرود گسترش دارد.مسئول شورای فرماندهی این گروه فردی بنام امیرکمال(اسم مستعار) بوده وقبل ازایشان امیرابواسماء وامیرسواره بوده که دربازداشت ج.ا.ایران بسرمی برند. این گروه علاوه برشورای فرماندهی دارای هیئت شرعیه مرکب ازعلمای سلفی تندرو جهادی بوده که مفتی صدور احکام عملیاتی هستند. این گروهک ازگروهکهای سلفی جهادی تندروو     دارای ایده ضد شیعه و ضدشافعی وضدنظام بوده اما ماموریت اخیرخود را مبارزه با امریکا عنوان کرده،نیروهای این گروه

 که از سلفی های تندرو و افراطی عراقی و ایرانی هستند.تاکنون گروههای سلفی جهادی سنندج(گروه ابوبکروامیرفرهاد)وهمچنین سریه ابوالبصیروگروه توحیدوجهاد ازآن منشعب واحتمال انشعابات وبروزوظهورگروههای سلفی جدید ازاین شاخه وموضعگیری آنان علیه نظام متصوراست.تهدیدات این گروهک علیه نظام تهدید بالقوه است.

2/3 ــ انصارالسنه القاعده(انصار اسلام):بخشی ازنیروهای حزب حرکت اسلامی کردستان عراق است که اززمان حمله امریکا

به عراق وسقوط صدام منشعب وتحت عنوان انصارالسنه یاانصارالاسلام به القاعده ملحق ودرموازات شاخه دیگراین گروه ((کتائب))به مبارزه علیه امریکا ومسئولین اقلیم کرعراق(جلال طالبانی،مسعودبارزانی)پرداخته ودرسالهای بعددراثرفشارهای امنیتی کشورمقابل همانندنیروهای کتائب به اقلیم کردی کشور ج.ا.ایران متواری ودرقالب هسته های پنهان مستقر گردیدند.افراداین گروه عمدتا سلفی وازاکرادایرانی وعراقی بوده،تعدادزیادی ازهسته های آنان توسط ناجا ودیگر ارگانها شناسایی دستگیروبه اتهام حمل ونگهداری سلاح وتشکیل هسته پنهان روانه زندان گردیده اند.احتمال انجام هرگونه عملیات

یااقدام تروریستی ازجانب آنان به تاسی ازرهبران القاعده وگروههای سلفی جهادی علیه نظام متصور است.افراداین گروه قریب یک کتیبه(گروهان)بوده ودرقالب هسته های2الی4نفره ویابه همراه خانواده هایشان دراقلیم کردی کشورپراکنده هستند. تهدیدات این گروهک علیه نظام تهدید بالقوه است.

3/3 ــ سلفیت جهادی سنندج(استشهادیون): ترکیبی ازجوانان تندروسلفیت جهادی سنندجی عضو کتائب بوده که ازسال86بامحوریت افرادی بنامان ملاکاوه شریفی ف توفیق(معروف به ابوبکر)وفرهادرحیمی ف محمد(معروف به امیرفرهاد)ازکتائب

منشعب وبه تدریج تشکیل گردید.

این گروه از سال 86 با ارتکاب اقدامات تروریستی و جرایم امنیتی متعدد از قبیل آتش زدن بقاء متبرکه استان و بمب گذاری در میدان آزادی سنندج(مراسم هفته دفاع مقدس)وقتل وسرقت مسلحانه طلافروشی ها درسنندج وسقزوتعرض مسلحانه به مقرهای یگان ویژه وانتظامی شهرستان وپرتاب نارنجک به کیوسک پلیس خ فردوسی سنندج وهمچنین انجام اقدامات تروریستی در مورد چهارتن از قوروحانیون(ماموستاشیخ الاسلام،ماموستابرهان عالی،قاضی کامیانی،قاضی داوطلب)وبه چالش کشیدن امنیت استان به نوعی درصدر تهدیدات امنیتی استان قرار گرفت.

گروه درابتدا تعداد27نفرعضو داشته که درسال86دونفرآنان بنامان شورش مهدی خانی وجمال سیدموسوی درجریان بمب گذاری و اقدامات تروریستی دستگیر ردیف اول درمرداد ماه سال88اعدام ونفر دوم که محکوم به اعدام گردیده درانتظاراجرای حکم بسر می برد.

گروه درعکس العمل به صدورحکم اعدام شورش مهدی خانی دراردیبهشت سال88باتعداد25نفراعضاءباقیمانده خوددرقالب دوگروه عملیاتی اقدام به تعرض مسلحانه به مقرهای ناجانموده که درجریان عملیات فوق(علی رغم به شهادت دونفر ومجروحیت

7 نفرازپرسنل ناجا) متحمل تلفات هلاکت تعداد 2 نفر از اعضاء گروه گردید.

درتداوم اقدامات مسلحانه خوددر شهریورماه سال88در عکس العمل به اجرای حکم اعدام شورش مهدی خانی اقدامات تروریستی رادر سطح استان به انجام رسانده که پس از ارتکاب 4مورد ترور درمورخه02/07/88 ابوبکررهبر عقیدتی وایدئولوژیک گروه دستگیر وبر همین اساس مخفیگاه اصلی گروه شناسایی که درعملیات مشترک واجا،ناجاوسپاه که درمورد مخفیگاه مورد نظرواقع درمحله غفور سنندج به انجام رسید تعداد 3نفر آنان از جمله فرمانده عملیاتی گروه امیرفرهاد به هلاکت رسید.

توسط واجا،ناجاوسپاه مجموعا با احتساب دستگیری های سنوات گذشته وسال88 تاکنون تعداد1نفراعدام،5 نفردرعملیاتها به

هلاکت رسیده و تعداد12نفرآنان دستگیرو9نفرنیز(که3نفرآنان از عاملین اصلی اقدامات تروریستی اخیرمحسوب می گردند)کماکان متواری و تحت تعقیب هستند.

احتمال سازماندهی،تجهیز،تقویت و جزب افرادجدیدبا توجه به قابلیت وتوان افراد فوق واحتمال تداوم هرگونه اقدامات مسلحانه و تروریستی تلافی جویانه از جانب آنان کماکان مطرح وبه عنوان تهدید جدی استان کردستان محسوب می گردند.

4/3 ــ گروه نوظهور توحید و جهاد سلفیت:

این گروه در مورخه19/11/88توسط فردی بنام اسماعیل تبعه عراق وازاعضاء سابق گروه صلاح الدین(منشعب شده از کتائب کردستان)اخیرا اقدام به تشکیل جماعتی تحت عنوان توحید وجهاد نموده وتعدادی از عناصر متواری گروه ابوبکر نیز جذب این جریان شده اند.

اعضاء شاخص گروه عبارتنداز:ازانیارشرفی پوربانام مستعارسالار،پویا عبدی بانام مستعارانس،سلمان محمدی بانام مستعارابراهیم،

محمدزندکریمی بانام مستعارهیمن،عرفان احمدی،شاهوعبداللهی،یاوررحیمی،پویا محمدی و...که گروه مذکورضمن دراختیارداشتن تعداد20قبضه صلاح کلاش،2قبضه قناسه دوربین دار،2قبضه صلاح کمری وتعدادی نارنجک ازدانش ومهارت ساخت بمب نیز برخورداربوده بطوریکه تاکنون چندین مورداقدام به ساخت وانفجارآزمایشی بمب دراطراف سنندج نمده اند ضمنااکثراعضاء گروه مسلح بوده وبرنامه هایی همچون تروروبمب گذاری درمناسبتهای خاص،کمین درمعابررادردستورکاردارندعلی هذااحتمال اقدامات خرابکارانه ازقبیل حمله به مقرهای نظامی وانتظامی علی الخصوص پاسگاهها،پایگاهها،ایست وبازرسی ها،ترورشخصیت های

 مهم بخصوص چهره های سیاسی ،مذهبی،امنیتی واجتماعی،بمب گذاری،تله های انفجاری،آدم ربایی حمله وتعرض به خودروها ی گشتی وپاسهای پیاده و...توسط عوامل ضدانقلاب متصور است.

5/3 ــ سریه ابوالبصیر(سلفیت جهادی):از گروههای سلفی تندروومسلح بوده که اعضاءآن اکثراعراقی وباهدف مبارزه باامریکا درعراق قبلا از کتائب منشعب ولی چون موفق به حضور و پناه گرفتن در شمال عراق نبوده در قالب هسته های پنهان در اقلیم

 کردی ج.ا.ایران خصوصا پاوه وجوانمرود و سنندج مستقر در سال88 تعدادی ازآنان توسط نیروی انتظامی دستگیر 4 نفر نیز

به هلاکت رسیده احتمال انجام اقدامات مسلحانه و تلافی جویانه از جانب آنان متصور است. تهدیدات این گروهک علیه نظام تهدید

 با لفعل است. 

6/3 ــ گروهک مکتب قرآن(شورای شمس): این گروه اززمان انقلاب به رهبری احمد مفتی زاده فعال بوده،درحال حاضررهبران اصلی آن حسن امینی مقیم سنندج وسعدی قریشی مقیم سقزبر تداوم برنامه های مفتی زاده که دارای ایده مخالفت باولی فقیه و

اصول مربوط به آن درقانون اساسی بوده اصراردارند.فعالیت گروه غیرمسلحانه وایده گروه وهابیت ومخالفت بانظام ج.ا.ایران وشیعه وشافعی می باشد.

7/3 ــ گروهک جند الشیطان عبد المالک ریگی: با توجه به وجود زمینه فعالیتهای گروههای سلفی جهادی در استان کردستان و اعلام حمایت گروه جهاد و توحید سلفی های جهادی از گروهک جند الشیطان احتمال گسترش فعالیتهای این گروه سرخورده در

غرب کشور و ملحق شدن اعضاء گروه به گروههای جهادی سلفی در استان کردستان متصور است.

 

 


یکشنبه 96 مرداد 1 , ساعت 8:58 عصر

اهم خطوط قرمز و نکات در باب مذاکرات هسته ای در کلام مقام معظم رهبری: 

1.یکی اینکه آنها اصرار دارند بر محدودیّت بلندمدّت؛ ما گفتیم ما محدودیّت ده سال و دوازده سال و مانند اینها را قبول نداریم؛ ده سال یک عمر است؛ همه‌ی آنچه ما در این مدّت به دست آوردیم، در حدود ده سال طول کشیده است! بله، سابقه‌ی هسته‌ای در داخل کشور بیش از اینها است که بعضی اوقات هم گفته میشود در بعضی از بیانات، لکن در آن سالهای اوّل در واقع کاری انجام نگرفته بود؛ کار اساسی و عمده مال همین حدود ده پانزده سال اخیر است. محدودیّت ده‌ساله را ما قبول نداریم؛ ما مقدار سالهای معیّنی را که مورد قبول ما است به مجموعه‌ی هیئت مذاکره‌کننده گفته‌ایم که چه مقدار، محدودیّت را قبول کرده‌ایم، امّا تعداد سالهای محدودیّت را گفته‌ایم ده سال و دوازده سال و این چیزهایی که این حضرات میگویند قبول نداریم.(دیدار با مسئولین نظام 2/4/94)

توضیح: خود ایشان دلیل نپذیرفتن این نوع محدودیت ها را اشاره کرده اند.زیرا 10 سال و 12 سال یک عمر است و یک نسل از دانشمندان ما از رده خارج خواهند شد و نسل بعدی از انتقال این تجربیات محروم خواهد شد.

2. در همین مدّتِ محدودیّت هم که ما قبول میکنیم، کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز باید ادامه پیدا کند. (دیدار با مسئولین نظام 2/4/94)

توضیح : در صورت توقف در تحقیق و توسعه ، نشاط و حرکت از نسل فعلی گرفته خواهد شد زیرا امکانی برای رشد و پیشرفت برای آن ها وجود نخواهد داشت و بنابر این به مرور نسبت به این دانش بی رغبت شده و مجبور به فعالیت در سایر زمینه های غیر مرتبط با تخصص خود خواهند شد.

اما در مورد ساخت و ساز این نکته در برجام مورد توجه است که ما حداقل تا 8 سال هیچ گونه ساخت و ساز نیروگاه و یا سانتریفیوژ نخواهیم داشت . در این صورت چرخه ی صنعتی شدن هسته ای که لازمه ای برای کشور است و از نیاز های ضروری می باشد در این مدت متوقف میشود و برای رفع نیاز مجبور به نگاه به خارج کشور خواهیم شد.

3. یک نکته‌ی اساسی دیگر اینکه لغو تحریمها منوط به اجرای تعهّدات ایران نیست؛ نمیشود بگویند: شما رآکتور آب سنگین اراک را خراب بکنید، سانتریفیوژها را به این تعداد کاهش بدهید، این کارها را بکنید، آن کارها بکنید، بعد که کردید، بعد آن‌وقت آژانس بیاید شهادت بدهد، گواهی کند که شما راست میگویید و این کارها را انجام داده‌اید، بعد ما تحریمها را برداریم! نه، این را ما مطلقاً قبول نداریم؛ لغو تحریمها منوط به اجرای تعهّداتی که ایران میکند نیست. (دیدار با مسئولین نظام 2/4/94)

4.اجرائیّات لغو تحریم با اجرائیّاتی که ایران به عهده میگیرد، باید متناظر باشند؛ بخشی از این در مقابل بخشی از آن، بخش دیگری از این در مقابل بخش دیگری از آن. (دیدار با مسئولین نظام 2/4/94)

توضیح : پس از انجام دادن تمام اقدامات و تعهدات از سوی ایران و پس از آن که آژانس این اقدامات را راستی آزمایی کرد ، لغو تحریم ها اجرایی خواهد شد و به این ترتیب اگر پس از انجام اقدامات از سوی ایران ، برجام به هر دلیلی به هم بخورد و یا آژانس تاییده لازم را ندهد ، آن ها بدون انجام هیچ کاری باعث آسیب های جدی در زیر ساخت های صنعت هسته ای ما شده اند و این مخالف با متناظر بودن اقدامات است.

5.یک نکته‌ی اساسی دیگر این است که ما با موکول کردن هر اقدامی به گزارش آژانس مخالفیم. (دیدار با مسئولین نظام 2/4/94)

توضیح : دلیل این نکته را خود مقام معظم رهبری در ادامه بیاناتشان اعلام میکنند:" ما به آژانس بدبینیم؛ آژانس نشان داده که هم مستقل نیست، هم عادل نیست؛ مستقل نیست زیرا تحت تأثیر قدرتها است؛ عادل نیست [چون] بارها و بارها برخلاف عدالت حکم کرده و نظر داده. به‌علاوه، اینکه بگویند «آژانس باید بیاید اطمینان پیدا کند که فعّالیّت هسته‌ای در کشور نیست» این یک حرف غیر معقولی است. خب، چه‌جور میشود اطمینان پیدا کند؟ اصلاً اطمینان پیدا کردن [یعنی چه‌]؟ مگر تک تک خانه‌ها و وجب به وجب سرزمین کشور را اینها بگردند! چه‌جوری میشود اطمینان پیدا کرد؟ موکول کردن به این مسئله، نه منطقی است، نه عادلانه است. "

آنچه که از بند های متعدد برجام و همچنین از اولین خطوط این توافقنامه واضح و روشن است ، این است که طرف مقابل هیچ اقدام اجرایی را تا قبل از تایید آژانس انجام نخواهد داد و در واقع تیم ایرانی به وعده ی نقد طرف مقابل اعتماد کرده است. مقام معظم رهبری در این مورد میفرمایند:" به وعده‌ی نقد که میدهد ــ وعده‌ی نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نکنید، [چون] وقتی خرش از پل گذشت، برمیگردد و به ریش شما میخندد! اینقدر اینها وقیحند. (بیانات در دیدار با مداحان 20/1/94)"

6. با بازرسی‌های غیر متعارف هم بنده موافق نیستم؛ پرس‌وجوی از شخصیّت‌ها را هم به‌هیچ‌وجه قبول ندارم و موافق نیستم؛ بازرسی از مراکز نظامی را هم نمیپذیریم همچنان که قبلاً هم گفتیم؛ زمانهای 15 سال و 25 سال - که مدام میگویند 15 سال برای فلان چیز، 25 سال برای فلان چیز - و این زمانهای این‌جوری را هم ما قبول نداریم؛ مشخّص است، این زمان اوّل و آخری دارد و تمام خواهد شد(دیدار با مسئولین نظام 2/4/94)

توضیح : بازرسی های غیر متعارف از مراکز علمی و نظامی علاوه بر آنکه بر عزت ملی ما خدشه وارد میکند و باعث تحقیر دانشمندان و کارکنان این مراکز میشود ، باعث تکمیل شدن اطلاعات سیستم های جاسوسی آن ها در مورد توانایی های ایران خواهد شد تا در صورت حمله احتمالی ، غافلگیر نشوند و به راحتی بتوانند به حریم کشور تجاوز کنند و یا در مراکز علمی کشور دست به خرابکاری از شیوه های مختلفی که پیش از این هم ازآن ها بهره گرفته اند بشود ؛ مانند ویروس استاکس نت ، قرار دادن قطعات انفجاری در داخل محموله های صنعتی فروخته شده به ایران و .......

 

7. گفتیم که اجازه نمیدهیم از هیچ‌یک از مراکز نظامی هیچ بازرسی‌ای از سوی بیگانگان صورت بگیرد. (بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام   30/2/94)

توضیح : با توجه به متن پروتکل الحاقی که اجرای آن در متن برجام (صفحه 153 بند 8) توسط ایران پذیرفته شده است؛

"هر مکان تعیین شده توسط آژانس به غیر از مکان‌های اشاره شده در بندهای الف و ب این ماده جهت انجام نمونه برداری‌های محیطی مختص آن مکان، چنانچه کشور عضو نتواند امکان دسترسی به این مکان‌ها را فراهم آورد، باید فوراً تلاش معقول خود را جهت برآوردن خواسته‌های آژانس از مناطق مجاور یا از طریق روش‌های دیگر به کار بندد."

به این ترتیب واضح و روشن خواهد بود که اگر بنا باشد که ایران پروتکل الحاقی را اجرا کند باید امکان دسترسی به اماکن و مراکز مورد نظر آژانس(از جمله مراکز نظامی) را بدهد و یا به نحوی او را راضی کند.

8. میگویند بایستی ما بیاییم با دانشمندان شما مصاحبه کنیم یعنی در واقع بازجویی کنیم. ما اجازه نمیدهیم به حریم دانشمندان هسته‌ای ما و دانشمندان در هر رشته‌ی حسّاس و مهمّی، اندک‌اهانتی بشود. من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملّت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رسانده‌اند، بخواهند بنشینند حرف بزنند. (بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام   30/2/94)

توضیح : این امر از دوجهت آسیب زا برای محیط علمی و امنیت کشور است :

الف) از یک طرف باعث تحقیر شخصیت و تضعیف روحیه ی دانشمندان کشور میشود ، زیرا باید برای یک پیشرفت اساسی بومی علمی در کشور به کسانی که هیچ ارتباطی با کشور آنان ندارد پاسخگو باشند . این کار از طرفی هم به دانشجویان این رشته ها که دانشمندان آینده هستند ، آسیب خواهد زد زیرا به این نتیجه میرسند که در آینده امنیت روانی و شغلی ندارند .

ب) در ادامه ی سخنان بالا ایشان میفرمایند:"در دنیا هیچ عاقلی اجازه نمیدهد، هیچ دولتی اجازه نمیدهد؛ دانشمندانشان را مخفی میکنند، نمیگذارند اسم هایشان را هم کسی بفهمد. دشمن پُررو و وقیح توقّع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محقّقین ما گفتگو کنند، مذاکره کنند".

خطر ترور دانشمندان چیزی است که ایشان به آن اشاره میکنند . ترور شهیدان علیمحمدی ، شهریاری ، رضایی نژاد و احمدی روشن که رحمت خدا بر آن ها باد به دلیل شناسایی شدن آن ها توسط دستگاه ای جاسوسی غرب بود.

9. صنعت هسته‌ای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هسته‌ای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینه‌ی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هسته‌ای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است؛...... دنبال کردن این صنعت و صنعتی کردن کشور، بسیار چیز لازمی است.(بیانات در دیدار با مداحان 20/1/1394)

توضیح :"در هیچ جای متن برجام اشاره نشده است که ایران پس از این 15 سال حق استفاده از فناوری هسته ای و غنی سازی در ابعاد صنعتی دارد."(این حرفی بود که کریمی قدوسی به صالحی در مجلس زد ولی از اون جایی فیلم پاسخ صالحی به این سوال رو ندیدم نمیدونم درسته یا نه!؟)

10. مطلقاً مسئولین نظامی کشور به‌هیچ‌وجه مأذون نیستند که به بهانه‌ی نظارت و به بهانه‌ی بازرسی و مانند این حرفها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیّتی و دفاعی کشور راه بدهند، یا توسعه‌ی دفاعی کشور را متوقّف کنند؛ توسعه‌ی دفاعی کشور، توانایی دفاعی کشور، مشت محکم ملّت در عرصه‌ی نظامی، این بایستی همچنان محکم بماند و محکم‌تر بشود.(بیانات در دیدار با مداحان 20/1/1394)

11. ما نه در مسائل منطقه‌ای، نه در مسائل داخلی و نه در مسئله‌ی تسلیحات، با آمریکا مطلقا صحبت و مذاکره‌ای نداریم؛ مذاکره، صرفاً در قضیّه‌ی هسته‌ای است و اینکه ما در موضوع هسته‌ای با روش دیپلماسی چگونه میتوانیم به نتیجه برسیم. ؛(بیانات در دیدار با مداحان 20/1/1394)

12. اینکه آمریکایی‌ها تکرار میکنند که «ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم» این حرف حرف غلط و غیر قابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه‌ی مذاکرات؛ آن کسانی که دست‌اندرکار هستند، فرق این دو را بخوبی میفهمند. این یک خدعه‌ی آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم! این‌جوری نیست؛ همین‌طور که مسئولین ما صریحاً گفته‌اند و رئیس‌جمهور محترم صریحاً گفت، رفع تحریمها باید بدون هیچ فاصله‌ای در هنگام رسیدن به توافق انجام بگیرد، یعنی رفع تحریم جزء توافق است نه چیزی مترتّب بر توافق.(بیانات در حرم مطهر رضوی 1/1/94)

 

13. آمریکایی‌ها تکرار میکنند که ایران بایستی در تصمیم‌هایی که میگیرد و چیزهایی که قبول میکند، بازگشت‌ناپذیری‌ای وجود داشته باشد؛ این را ما قبول نداریم. اگرچنانچه طرف مقابل میتواند به هر بهانه‌ای باز هم تحریمها را علیه ملّت ایران برقرار کند، هیچ وجهی ندارد که هیئت مذاکره‌کننده‌ی ما بپذیرد و کاری انجام بدهد که این کار برگشت‌ناپذیر است؛ به‌هیچ‌وجه. (بیانات در حرم مطهر رضوی 1/1/94)

14. ؛ بعد از آنکه که مذاکره‌کنندگان ما مذاکره‌شان تمام شد، بعد از چند ساعت بیانیّه‌ی کاخ سفید منتشر شد در تبیین مذاکرات. این بیانیّه‌ای که آنها منتشر کردند ــ که اسمش را میگذارند «فکتشیت» ــ در اغلب موارد خلاف واقع است؛ یعنی روایتی که اینها دارند از مذاکرات و از تفاهمهایی که انجام گرفته است میکنند، یک روایت مخدوش و غلط و خلاف واقع است. این بیانیّه را آوردند من دیدم؛ چهار پنج صفحه است؛ این چهار پنج صفحه در ظرف این دو سه ساعت که تهیّه نشده؛ در همان حالی که اینها داشتند مذاکره میکردند، این بیانیّه را هم نشستند تأمین کردند. ببینید، طرف این‌جوری است؛ دارد با شما حرف میزند، بر سر یک موضوعاتی تفاهم به‌وجود می‌آید، در همان حالی که دارد با شما حرف میزند، دارد یک اعلامیّه‌ای تهیّه میکند که برخلاف آن چیزی است که بین شما و او دارد میگذرد و تا مذاکره‌تان تمام شد، آن اعلامیّه را منتشر میکند! طرف این‌جوری است؛ طرف طرف بدعهدی است، طرف متقلّبی است. حرف میزنند، بعد هم خصوصی میگویند اینها برای آبروداری است؛ برای اینکه مثلاً در مقابل مخالفانشان در داخل کشورشان کم نیاورند، یک چیزهایی را اینها مینویسند. خب، این به ما ربطی ندارد. اگر بنا باشد که اینها ملاک عمل قرار بگیرد، آنچه آنها نوشتند، قطعاً ملاک عمل نخواهد بود. (بیانات در دیدار با مداحان 20/1/94 (بعد از بیانیه لوزان))

توضیح : متن برجام در واقع همان فکت شیت آمریکایی ها پس از بیانیه لوزان ، با جزییات بیشتر است به طوری که هیچ یک از بند های این فکت شیت با برجام فعلی هیچ گونه تناقضی ندارد!

15. هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیّت غنی‌سازی مثلاً - که یکی از مسائل است - به ده هزار سو راضی کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کرده‌اند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ - همین قدیمی‌هایی که از قبل داشتیم و داریم - است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به 190000 سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعی کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود.

توضیح :عباس عراقچی معاون وزارت خارجه در کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت:"میشه در یک فاصله 14 الی 15 سال به یک میلیون سو رسید."

این در حالی است که علی اکبر رییس سازمان انرژی اتمی کشور در گفتگوی ویژه خبری تصریح کرد:" تعداد ماشین ها را زیاد میکنیم جوری که مثلا سال حدود 15 ام ما به 190000 سو برسیم"

اما مطابق با برجام ما تا 8 سال هیچ سانتریفیوژی تولید نخواهیم کرد. از سال 8 ام تا 10 ام هر سال 200 سانتریفیوژ نسل 6(با سو 10) و 200 تا نسل 8 ( با سو 24) تولید خواهیم کرد . با یک حساب ساده در انتهای سال 15 ام (با فرض خراب نشدن هیچ یک از سانتریفیوژ ها) ما تعداد 1400 سانتریفیوژ از هر کدام از نسل 6 و 8 خواهیم داشت که نهایتا چیزی کمتر از 50000 سو میشود.(حدود 48000 سو)

16. ما برای بیست سال دیگر حداقل بایستی بیست هزارمگاوات برق از انرژی هسته‌ای به دست بیاوریم. برآوردی که برای مصرف انرژی در کشور و تولید برقِ مورد نیاز کرده‌اند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژی هسته‌ای باشد؛ والّا ما باید برق را از دیگران گدائی کنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدائی کنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهائی که با نیروی برق میچرخد، باید بگذریم؛ از کارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت. خب، ما کِی شروع کنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الان اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممکن است دیر هم شده باشد. ببینید چه مغالطه‌ی عجیبی است که ((آقا احتیاج نداریم!))( بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه‌های استان یزد   13/10/1386)

بیست‌هزار مگاوات برق هسته‌ای نیاز ضروری کشور است؛ این محاسبه‌شده‌ی دستگاه‌های محاسبه‌کننده‌ی کشور است که البتّه در حاشیه‌ی آن، منافع زیاد و برآوردن نیازهای فراوان دیگر هم وجود دارد؛ (بیانات در دیدار مسئولان نظام 2/4/94)

توضیح : به گفته ی مهندس آبنیکی معاون سابق سایت نطنز :" بدیهی است که 20 هزار مگاوات برق هسته ای نیازمند حدود 3 میلیون سو ظرفیت غنی سازی است." ؛ با توجه به محاسبات انجام گرفته در بالا بنا بر متن برجام در پایان سال 15 ام حدود 50000 سو غنی سازی خواهیم داشت.


یکشنبه 96 مرداد 1 , ساعت 6:51 عصر

 

فرانسیس فوکویاما در نشست بیت المقدس 1365

شیعه با2 بال پرواز می کند یک بال سرخ که ریشه در کربلا دارد دوم بال سبز یعنی امید به منجی عالم بشریت و یک زره به تن دارد به نام ولایت پذیری .

 برای نابودی شیعه باید زره ولایت پذیری را از تن او درآورد سپس بالهای او را شکست.

 

فرانسوا توال در کتاب ژئوپلیتیک شیعه:

شیعه به قدرتی تبدیل شده است که نمی توان با قدرت سخت افزارانه آن را حذف کرد بلکه در اینصورت شیعه مقاوم تر می شود.

تنها راه از پای درآوردن شیعه تهی سازی از درون است.


مارک پالمر " یکی از استراتژیست‌های معروف آمریکایی است که از او به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام می برند. پالمر در دولت های نیکسون، کارتر، ریگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اکنون علاوه بر اینکه مدیر دپارتمان تحقیقاتی "مرکز سیاست خارجی سابان " در موسسه بروکینگز می باشد، عضو "کمیته خطر جاری " است

 

مارک پالمر خطاب به مقامات آمریکا :

 جمهوری اسلامی به قدرتی شکست ناپذیر تبدیل شده است که با روشهای سخت نمی توان آن را از پای درآورد . تنها راه شکست جمهوری اسلامی فروپاشی از درون است.

 

کنت پولاک استراتژیست آمریکا یی

(نویسنده کتاب معمای ایرانی)

 مابا یک قدرت شیطانی روبرو هستیم که 30 سال پنج رئیس جمهور آمریکا را با شکست مواجه ساخته است.


شنبه 96 تیر 31 , ساعت 11:54 عصر

 

تقابل خاور میانه اسلامی با طرح خاور میانه بزرگ

خاورمیانه اسلامی، مختصات متفاوتی را با ظهور خود بر منطقه، حاکم می­سازد. در چنین حالتی، رویکرد کامل به اسلام برای ساخت و اداره جامعه و تحقق عدالت، کرامت و آزادی در جوامع بشری در منطقه شکل می­گیرد.
خاورمیانه اسلامی علاوه بر این که دولت­های مستبد و مرتجع منطقه را به چالش می­کشد با زمینه­سازی برای به حکومت رسیدن دولت­های مستقل و اسلام­گرا، نسخه دموکراسی کنترل شده غربی را نیز بی خاصیت می سازد. هم چنین با افزایش تنفر و انزجار از امریکا، چهره واقعی او را به عنوان یک اشغال­گر سلطه­جو، آشکار می­نماید که سعی دارد با تبدیل منطقه به پادگان نظامی، منابع سرشار آن را به یغما ببرد. در چنین صورت­بندی جدیدی، اسرائیل نیز به عنوان یک رژیم جعلی، فاقد موجودیت بوده و توسط دولت­های منطقه به رسمیت شناخته نخواهد شد.
از سوی دیگر، طرح خاورمیانه بزرگ، اهداف سیاست خارجی امریکا را با رویکردی لیبرالیستی در منطقه، در جهت رویارویی و مقابله پیشگیرانه با تهدیدات نامتقارن، علیه منافع امریکا، دنبال می­کند.
پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر، سیاست­گزاران امریکایی، طرح خاورمیانه بزرگ را به عنوان استراتژی بلند مدت خود در منطقه خاورمیانه برگزیدند. فهم ماهیت و پیچیدگی در این طرح، مورد توجه اغلب کارشناسان مسائل منطقه خاورمیانه قرار گرفته است. مقاله حاضر با بررسی ماهیت و اهداف طرح خاورمیانه بزرگ، چگونگی اجرایی شدن آن را در منطقه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می­دهد. به نظر نویسندگان، طرح خاورمیانه بزرگ در تقابل با خاورمیانه اسلامی است. امریکا از هیچ تلاشی برای مهار خاورمیانه اسلامی و ناکام ماندن آن دریغ نکرده و دو راهبرد نرم افزاری و سخت­افزاری را در دستور کار خود قرار داده که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

واژه­های کلیدی: خاورمیانه بزرگ، خاورمیانه اسلامی، استراتژی، طرح، راهبرد نرم افزاری و راهبرد سخت افزاری.

مقدمه

موقعیت جغرافیایی خاورمیانه، به این منطقه، ویژگی‌هایی داده که همواره، سیاست بین‌المللی را متأثر از خود کرده است. وجود رودها، دریاها، دریاچه‌ها و تنگه‌های متعدد، نشانه‌هایی از اهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیکی این منطقه است که در میان آنها تنگه‌های بسفر، داردانل، کانال سوئز و تنگه هرمز جایگاه خاصی دارند. این تنگه‌ها بسان دروازه‌های طبیعی خاورمیانه و شمال افریقا عمل می‌کنند. تنگه هرمز که منطقه بسیار حیاتی و مهم خلیج فارس را به دریای عمان و سپس اقیانوس هند متصل می‌کند، تنگه بسفر و داردانل، دریای سیاه را به دریای اژه وصل می‌کند. کانال سوئز در مسیر دریایی بین اقیانوس‌های اطلس و هند، حلقه کلیدی را تشکیل می‌دهد. تنگه جبل‌الطارق، اروپا و آفریقا را از یک دیگر جدا می‌کند و یکی از پررفت و آمدترین آبراه‌های میان اقیانوس‌های جهان است. بنابراین تسلط بر این منطقه و نقاط استراتژیکی آن، مزیت مهم نظامی و استراتژیکی ایجاد خواهد نمود و همین امر، یکی از دلایل مهم چالش دو ابر قدرت ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد به شمار می‌رفت.
علاوه بر اهمیت نظامی و استراتژیکی منطقه خاورمیانه، اهمیت اقتصادی این منطقه نیز بسیار حیاتی بوده و توجه قدرت­های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را در طول تاریخ، به ویژه پس از دوران کشف نفت و اهمیت حیاتی آن در صنایع، به خود جلب نموده است. اهمیت انرژی در دنیای صنعت و به فروش رساندن کالاهای صنعتی در بازارهای مصرف بر کسی پوشیده نیست و این منطقه هر دوی آن را داراست. هم ذخیره عمده انرژی جهان را در خود، نهفته دارد و هم بازارهای پرمصرف آن، منافع خیره کننده‌ای را به ارمغان می‌آورد. بنابراین می‌بینیم که در دوران جنگ سرد، این منطقه از حساس‌ترین مناطق تحت نفوذ دو بلوک شرق و غرب به شمار می‌رفت و با پایان گرفتن جنگ سرد و یک جانبه­­گرایی ایالات متحده نیز از اهمیت این منطقه کاسته نشده و هم چنان محل تعارض منافع امریکا و دیگر قدرت‌های جهانی قلمداد می‌شود.

حادثه یازده سپتامبر و موضوعیت یافتن تروریسم و القاعده، فرصت بسیار مغتنمی را برای امریکا فراهم آورد تا طرح خاورمیانه بزرگ و شکل­گیری قرن امریکایی (قرن 21) را مطرح و عملیاتی نماید. سردمداران کاخ سفید برای اجرایی نمودن این طرح، ابتدا سعی کردند محیط بین المللی را در راستای چنین اهدافی سامان­دهی کنند: اول، ایجاد اجماع جهانی، حول محور امریکا برای مبارزه جهانی با تروریسم؛ دوم، همراه نمودن افکار عمومی جهانیان با سیاست­های میلیتاریستی امریکا؛ سوم، مشروعیت بخشیدن به اقدامات سخت افزاری و نظامی امریکا؛ چهارم، ترسیم چهره منجی­گرایانه از امریکا و تولید قدرت نرم برای این کشور.
این اقدامات، علاوه بر این که ساخت خاورمیانه بزرگ را به فاز اجرا منتقل می­کرد، شرایط را نیز برای برقراری نظم هژمونیک (برتری و رهبری جهانی) در صحنه بین المللی فراهم می­ساخت. از این رو، نومحافظه­کاران یا دومینوی نظامی تسخیر خاورمیانه قدیم (کوچک) را در دایره طرح­ریزی و اقدامات خود قرار دادند تا اهداف و راهبردهای خاورمیانه­ای امریکا را تأمین نمایند. تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و ساقط کردن طالبان و صدام، آغاز مرحلة اول طرح خاور میانه بزرگ، یعنی دولت­سازی در منطقه خاورمیانه قدیم را معنا بخشید.
سردمداران کاخ سفید، در صدد بودند در این مرحله با ساقط کردن دولت­های شرور، دولت­های همراه با خود را جای­گزین نمایند. اما دیری نگذشت که متوجه شدند پروژه دولت­سازی، نه تنها به شکل گیری و به روی کار آمدن دولت­های همسود نمی­انجامد، بلکه فرصتی را برای اسلام گرایان فراهم می­سازد تا با استفاده از آن، به صورت دموکراتیک، از نردبان قدرت بالا روند.[1]
سؤالات قابل طرح در این مقاله عبارتند از: خاورمیانه اسلامی چگونه می­تواند با طرح خاورمیانه بزرگ در تقابل قرار گیرد؟
طرح خاورمیانه بزرگ چیست و این طرح، چه اهدافی را دنبال می­کند؟ راهبردهای امریکا برای مهار خاورمیانه اسلامی کدامند؟

خاورمیانة اسلامی

پیروزی مجاهدین افغان و تشکیل مجلس قانون­گذاری اسلامی در افغانستان، پیروزی ائتلاف یکپارچه در عراق و روی کار آمدن دولت اسلامی، پیروزی حزب ا... در انتخابات پارلمانی لبنان و مشارکت در دولت این کشور، پیروزی حماس در فلسطین و پیروزی اسلام­گرایان شیعه در انتخابات شهرداری استان­های شرقی عربستان، از یک سو، طرح خاورمیانه بزرگ امریکا را در اولین گام با مانع بسیار بلندی مواجه ساخت و از طرف دیگر، معادلاتی را در منطقه، رقم می زد که امروزه از آن به عنوان ساخت خاورمیانه اسلامی یاد می­کنند و این مهم نه تنها با اهداف و راهبردهای خاورمیانه­ای نظام سلطه مغایرت داشت، بلکه منافع آنها را نیز به خطر می­انداخت. نومحافظه­کاران امریکا در راستای ساخت خاورمیانه بزرگ، محیط منطقه را دستخوش تغییرات نمودند. اما بر خلاف انتظار، اقدامات سخت­افزاری آنها در این زمینه، به ویژه در عراق، نه تنها باعث فروپاشی اجماع جهانی، حول محور امریکا گردید، بلکه از سوی دیگر، قدرت نرم و مقبولیت امریکا را نیز به شدت کاهش داد.
علاوه بر تغییر معادلات در منطقه، نحوه بازی سایر بازیگران، به خصوص دیپلماسی فعال ایران و کشورهای مرتبط، منجر به گسترش حوزه های نفوذ آنها گردید و این روند، باعث شد صورت­بندی جدیدی در منطقه، شکل بگیرد که از آن به عنوان خاورمیانه اسلامی یاد شد؛ خاورمیانه­ای که ویژگی­های آن کاملاً با منافع امریکا و غرب در تضاد بود. ظهور این پدیده، دستگاه تبلیغاتی غرب را وادار به واکنش کرد. در آغاز، آنان سعی کردند با مترادف قرار دادن خاورمیانه اسلامی یا هلال شیعی مانع از رشد و رویکرد سایر ملت­های منطقه به آن شوند.[2] اما پس از این که جنبش حماس در سرزمین­های اشغالی پیروز شد و اخوان المسلمین نیز در انتخابات مصر به نتایج قابل قبولی دست یافت، نظام سلطه به یک باره، خود را در مقابل جریان قوی اسلام­گرایی، اعم از شیعه و سنی احساس کرد.
خاورمیانه اسلامی، مختصات متفاوتی را با ظهور خود بر منطقه حاکم می سازد. در چنین حالتی، رویکرد کامل به اسلام برای ساخت و اداره جامعه و تحقق عدالت، کرامت و آزادی در جوامع بشری در منطقه شکل می گیرد.
خاورمیانه اسلامی علاوه بر این که دولت­های مستبد و مرتجع منطقه را به چالش می کشد با زمینه سازی برای به حکومت رسیدن دولت­های مستقل و اسلام­گرا، نسخه دموکراسی کنترل شده غربی را نیز بی­خاصیت می­سازد. هم چنین با افزایش تنفر و انزجار از امریکا، چهره واقعی او را به عنوان یک اشغال­گر سلطه­جو آشکار می­نماید که سعی دارد با تبدیل منطقه به پادگان نظامی، منابع سرشار آن را به یغما ببرد. در چنین صورت­بندی جدیدی، اسرائیل نیز به عنوان یک رژیم جعلی، فاقد موجودیت بوده و توسط دولت­های منطقه به رسمیت شناخته نخواهد شد.
ظهور خاورمیانه اسلامی و رویکرد مسلمانان به آن، از یک سو به افزایش قدرت ایران به عنوان بازیگر اصلی منطقه می انجامد و از طرف دیگر جمهوری اسلامی را به ام القری و محور اتکای جهان اسلام تبدیل می کند و این روند، دقیقاً، نقطه مقابل منافع منطقه­ای نظام سلطه به شمار می­رود. در چنین شرایطی، نفت می­تواند به یک اهرم فشار بر ضدتمامیت­خواهی قدرت­های استکباری از سوی کشورهای منطقه، مورد استفاده قرار گیرد و این امر مهم، تهدید استراتژیکی را برای نظام سلطه، رقم می­زند. عینیت یافتن مؤلفه­های مذکور، باعث می­گردد تا خاورمیانه اسلامی به منزله یک بلوک قدرت­مند، نظم هژمونیک مبتنی بر یکجانبه­گرایی امریکا را منتفی سازد.[3]
فراگیر بودن دین مقدس اسلام و ایدئولوژیک بودن منطقه خاورمیانه، موقعیت ژئواستراتژیک، برخورداری از 60% ذخایر انرژی جهان، جمعیت قابل توجه، بهره­مند بودن از فن­آوری­های پیشرفته و... این بلوک اسلامی را به یکی از بازیگران اصلی در صحنه بین الملل تبدیل می­نماید که دیگر بلوک­های قدرت را کاملاً تحت تأثیر خود قرار می­دهد.[4] در این جا به توضیح بیشتر، پیرامون شاخصه­های مذکور می­پردازیم.

1. فراگیر بودن دین مقدس اسلام

منطقه خاورمیانه، مولد بسیاری از گروه­های مذهبی است؛ گروه­های مذهبی مسلمان، شامل سنی، شیعه، صوفی، علوی، وهابی و دروزی و مسیحیان که تعدادشان اندک است و شامل فرقه­های ارتدوکس، مارونی، ارمنی، قبطی، آشوری، پروتستان، انگلیکان و ملیکون­ها می­شود. هم چنین یهودیان نیز در منطقه، حضور دارند. آنان علاوه بر سرزمین مقدس در کشورهایی چون مصر، سوریه، مراکش و یمن نیز ساکنند. اهمیت مذهبی این منطقه، قابل محاسبه نیست؛ میلیون ها نفر از سراسر جهان برای ادای نماز، زیارت و عبادت و احترام گذاردن به مکان­های مذهبی که قدمت هزاران ساله دارند، به سوی آن روانه می­شوند. بنابراین، هرچند که دین اسلام در بسیاری از کشورهای منطقه، موقعیت برتری دارد، تنوع مذهبی، مشخصه متمایز کننده منطقه است. حدود 93 درصد مردم خاورمیانه و شمال افریقا، مسلمان، کمتر از 3 درصد مسیحی، کمتر از 3 درصد دارای مذهب قبیله­ای و کمتر از 2 درصد یهودی­اند. دین اسلام به دلیل موقعیت برجسته­ای که در منطقه داراست، یک نیروی وحدت بخش که دارای اهمیت خاص می­باشد، به شمار می­رود. فرهنگ این منطقه به طور بنیادی، اسلام است.
لازم به ذکر است در اروپای امروز، اسلام، دومین دین غالب به شمار می رود. مسلمانان، مهم­ترین اقلیت مذهبی در کشورهای اروپا هستند. هنوز بسیاری از مسلمانان در جامعه غرب در تبعیض به سر می­برند و به طور عمده از صحنه های سیاسی دور نگه داشته می­شوند. اسلام از این پس صرفاً موضوع سیاست خارجی نیست و اینک به مسئله­ای داخلی تبدیل شده که توجه به آن در سطوح محلی، ملی و اروپایی ضروری است.[5]
اسلام گرایی پدیده­ای است که سال­های متمادی مورد بی­توجهی غربی­ها با برخی اتفاقات جدید که در دهه­های پایانی قرن 20 رخ داد، به یکباره توجه آنها را به خود معطوف ساخت.[6] غرب، همواره تصویری کلیشه­ای از اسلام و مسلمانان، در میان خود ارائه کرده که به لحاظ ژئوپلیتیک، این تصویرسازی منفی، توجیه­گر مداخله و حضور قدرت­های خارجی در منطقه بوده است. غرب برای تسلط بر منطقه و کنترل منابع آن، همواره در پی استقرار نظامی که حامی و حافظ منافع خود در منطقه باشد، برآمده است. نگرش و رفتار غرب و به ویژه امریکا در قبال ملت های منطقه به حرکت­ها و جنبش­هایی تحت عنوان ضدیت با غرب، ضدیت با امریکا و یهودستیزی منجر شده است.[7]
تأثیراتی که اسلام سیاسی بر اکثر کشورهای منطقه و هم چنین کشورهای غیراسلامی، مثل اسرائیل گذاشته است، مهم به نظر می­رسد. به رغم فشار فرایند جهانی شدن، تأثیرگذاری اسلام، به عنوان مهم­ترین دین خاورمیانه، بر زندگی مردم قرن بیست و یکم هم چنان ادامه خواهد یافت. با این حال، پیش­بینی رابطه اسلام و سیاست در این قرن، بسیار مشکل است. موج بنیاد گرایی که در دهه های 1980 و 1990 سراسر منطقه را درنوردید و منجر به سقوط برخی حکومت­ها، از مراکش گرفته تا عربستان سعودی شد، هنوز قادر است موجب پیدایش انواع دیگری از حکومت­های اسلامی شود. به هر حال، تصور نمادینی از حاکمیت اسلامی در منطقه­ای که نخبگان دولتی از طریق اسلام برای خود، مشروعیت کسب می­کنند، احتمال تداوم حکومت را تا آینده­ای نزدیک تضمین می­کند.
تأثیرگذاری اسلام سیاسی، بیشتر در عرصه سیاست غیررسمی، نمایان است. به نظر می­رسد مجرای قدرت رسمی، هم چنان بر روی فعالان اسلام­گرا بسته بماند. ظاهراً سیاست اجتماعی، امکانات رفاهی، حقوق اجتماعی و عدم برابری اقتصادی از جمله موضوعاتی هستند که دغدغه اصلی نیروهای اسلام سیاسی را تشکیل خواهند داد.

2. موقعیت ژئواستراتژیک

با به کارگیری مفهوم جغرافیای استراتژیک، برای خاورمیانه بزرگ می­توانیم نمونه­های بسیار زیادی از اهمیت مستمر آن را برشماریم: در شرایط رقابت قدرت­های بزرگ، ایالات متحده، هم چنان در خاورمیانه، منافع حیاتی خواهد داشت، از جمله بقای متحدان خود به ویژه اسرائیل و جلوگیری از کنترل منابع انرژی خلیج فارس به دست قدرت­های متخاصم. برای تأمین این منافع، آن کشور باید قادر باشد که در آخرین گام، در نقاط دوردست از نیروی نظامی استفاده کند و مطمئن باشد که برای پیشبرد آن منافع به پایگاه­ها و تأسیسات موجود در منطقه، دسترسی دارد. در این باره، مصر، اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه از اهمیت ویژه­ای برخوردار هستند. اگر جنگ­افزارهای پیشرفته به طور گسترده در اختیار دشمنان منطقه­ای قرار گیرند، معضلات فراروی توانایی­های آتی قدرت آمریکا افزایش خواهند یافت.
کنترل و تسلط روسیه بر حوزه و قلمرو دریای خزر، تضمین کنندة کنترل مسکو بر سیستم­های مهم توزیع گاز و نفت از منطقه به دنیای خارج بوده و امتیاز بزرگی را در مورد این ذخایر در اختیار روسیه قرار خواهد داد. استمرار بی­ثباتی در قفقاز شمالی و ماوراء قفقاز، ترکیه و افغانستان، تهدیدهای بالقوه جدی را متوجه خط لوله­های گوناگونی خواهد نمود که برای انتقال نفت وگاز به بازارهای بین­المللی، پیشنهاد شده است. هرگونه به کارگیری جدی نیروهای روسیه در ایران، ترکمنستان یا افغانستان، باعث تحریک نگرانی­ها نسبت به امیال روسیه در مورد خلیج فارس و اقیانوس هند خواهد شد. لازم به یادآوری است که امریکا تجاوز شوروی به افغانستان را یک تهدید استراتژیک نسبت به خلیج فارس تلقی کرد؛ از آن رو که این تجاوز، نیروی هوایی شوروی را حدود 600 مایل به تنگه هرمز نزدیک­تر ساخت. این امر باعث اعلام «دکترین کارتر» و ایجاد «نیروهای واکنش سریع» گردید.
نیاز روز افزون چین به انرژی با افزایش عرضه نفت از خلیج فارس تأمین می شود. به کارگیری نیروی دریایی آب­های نیلگون چین در اقیانوس هند در قرن آتی در حمایت از خطوط انتقال نفت آن کشور از دریا، آشکارا معضل جدیدی را در برابر قدرت­های دریایی موجود (هند و کشورهای خلیج فارس) قرار خواهد داد.
افزایش پیوندهای نظامی میان چین و پاکستان بر تلاش­های هند در جهت توسعه موشک­های دوربرد آن کشور که تأثیرات استراتژیکی فراتر از منطقه جنوب آسیا خواهد داشت، خواهد افزود. هند پیش از این از وجود موشک­های چینی عربستان سعودی هم چون توجیهی جهت برنامه­های خود استفاده می­کرد؛ اگر چه خود با رژیم عربستان سعودی دارای روابط حسنه بوده است. اما، محتمل­ترین عامل جنگ هند و پاکستان، منازعه لاینحل بر سر کشمیر است.
استفاده یک رژیم اسلامی از سلاح­های کشتار جمعی، خواه در الجزایر و خواه در لیبی، واکنش­های گسترده­ای را در اروپای جنوبی در پی خواهد داشت و می­تواند باعث دامن زدن بحث گسترده­ای در این زمینه گردد که مناطق تحت مسئولیت ناتو باید به موازات گسترش به شرق به سوی جنوب نیز توسعه یابند.
مناقشه بر سر دسترسی به منابع آب شیرین در خاورمیانه در موارد زیر می­تواند منجر به یک رویداد گریزناپذیر شود:
الف) تلاش­های اتیوپی و سودان برای منحرف کردن مسیر رودخانه نیل و کاهش یا قطع منابع آب مصر، موجودیت آن کشور را به شدت تهدید خواهد کرد و باعث یک بحران فوری و احتمالاً جنگ خواهد شد.
ب) مداخله طولانی و پر اهمیت ترکیه در رابطه با آب از دجله و فرات به سوریه و عراق می­تواند منجر به رویارویی نظامی گردد.
ج) هرگونه قطع یک جانبه و یا دو جانبه منابع آب اسرائیل به دست سوریه و اردن هم چون گذشته، باعث ایجاد یک بحران گسترده خواهد شد.
در قضیه اعراب و اسرائیل، مسائل سرزمینی، عامل کلیدی برای ایجاد و حل و فصل مناقشات است:

وضعیت سرزمینی مناسب برای عملیات نظامی احتمالاً واضح­ترین موضوع در مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل است؛ به ویژه در زمینه عقب­نشینی آینده اسرائیل از ساحل غربی رود اردن و ارتفاعات جولان، برخی معتقدند اگر اسرائیل، کنترل خود بر ساحل غربی را از دست بدهد، از جانب دولت یا فدراسیون فلسطینی مورد تهدید واقع خواهد شد؛ به همین دلیل هیچ یک از دولت­های اسرائیل، اجازه نزدیکی یا کنترل کامل درة اردن را به فلسطینی­ها نمی­دهند. از این رو، هر گونه توافق نهایی اسرائیل با فلسطینی­ها اجباراً در بردارندة ترتیبات امنیتی بوده و هرگز، شامل بازگرداندن کامل آن به حکومت خودمختار فلسطینی نخواهد بود. کسانی که در پی عقب­نشینی اسرائیل هستند، چنین استدلال می­نمایند که این امر، هرگز اتفاق نمی­افتد؛ مگر این که شرایطی مورد توافق قرار گیرد که سوریه را برای همیشه از بازگرداندن نیروهای زمینی­اش به آن ارتفاعات بازدارد. از سوی دیگر، سوریه از جانب نیروهای اسرائیلی مستقر در ارتفاعات جولان، احساس تهدید می­کند و اصرار دارد که آنها باید کاملاً عقب کشیده شوند. بدین ترتیب، وضع جغرافیایی، یک عنصر حیاتی در نتایج امنیتی صلح اعراب و اسرائیل است و حتی در عصر موشک و اطلاعات، کنترل ارتفاعات زمینی، یک اصل مهم نظامی به شمار می­رود.
ورود ارتش­های خارجی به اردن در حکم یک تهدید عمده نظامی برای اسرائیل، تلقی خواهد شد و در صورت پیشروی به سوی رود اردن می­تواند منجر به وارد آمدن ضربه پیشگیرانه گسترده بر آن نیروها گردد. اسرائیل، اصرار دارد اردن باید یک کمربند بهداشتی باشد و این که هیچ نیروی نظامی از سوی عراق، سوریه و عربستان سعودی نباید در هیچ کجای این کشور مستقر گردد. این ترس، بازتاب این واقعیت است که در مناقشات منطقه­ای، هم چون مناقشه اعراب و اسرائیل، فاصله­ها بسیار کوتاه هستند؛ به طوری که در ارتش­های مدرن با تجهیزات سنگین می­توانند به سرعت در امتداد جاده­های مدرن، پیشروی نمایند و در ظرف چند ساعت، توازن قدرت را در یک منطقه خاص بر هم بزنند. به همین دلیل، اسرائیل بر جنگ­افزارهای هسته­ای و فن­آ­وری بالای متعارف خود برای تضمین توانایی­اش در جهت بازدارندگی در صورت وقوع یک جنگ حتمی با دشمن همسایه­اش، تکیه خواهد نمود.
موارد فوق، در حالی که تأییدکننده اهمیت مستمر جغرافیای استراتژیک خاورمیانه است، کمتر، هدایت­کننده ما به سوی پویش­های عوامل جغرافیایی است. متغیرهای کلیدی از جمله تغییرات فن­آوری و تقاضا برای منابع، چگونه بر اهمیت نسبی اشکال جغرافیایی خاص منطقه در زمان­های متفاوت، تأثیر می­گذارند؟ امروزه این منابع انرژی خاورمیانه است که در کانون توجه قرار دارد، اما در گذشته، حبوبات و الوار و مسیرهای آن از آسیا که ابریشم و ادویه­جات از آن حمل می­شد، اهمیت داشت. امروزه در حالی که فن­آوری حمل و نقل، تغییر کرده است، ارزش استراتژیک تجارت مواد خاص و راه­های مواصلاتی نظامی هم چنان باقی است. با ورود کشتی­های بخار و سوخت هسته­ای، نیروی هوایی و موشک و قرار گرفتن در عصر فضا، پویش­های جغرافیایی، موازنه نظامی را بیش از پیش دچار تغییر کرده است.

3. ذخائر و منابع اقتصادی منطقه

خاورمیانه 60% ذخایر انرژی جهان، را در اختیار دارد. کشاورزی، اهمیت بسیار زیادی در اقتصاد بیشتر کشورهای خاورمیانه از جمله غول­های نفتی، هم چون ایران، لیبی و عربستان سعودی دارد؛ به ویژه، اگر درآمدهای نفتی را از حساب ملی آنها حذف می کنیم. کشاورزی محلی، مقدار بسیاری از خوراک محلی منطقه را تأمین می کند و در مجموع، بخش اعظم نیروی کار را دربرمی­گیرد. به علاوه کشاورزی، بسیاری از مواد خام صنعت کارخانه­ای و نیز بخش عظیمی از سرمایه لازم را برای توسعه از فروش محصولات داخلی فراهم می­سازد. صدور محصولات کشاورزی، منبع مهم ارز خارجی است. به جز نفت، بزرگ­ترین و یگانه ثروت خاورمیانه، زمین­های کشاورزی است، کشاورزی، نه تنها بخش وسیعی از صادرات مهم خاورمیانه، هم چنین مواد اولیه مورد نیاز صنایع کارخانه­ای را تامین می­کند.
مصر، ایران، لبنان، سوریه، ترکیه و اسرائیل الگوهای اصلی در منطقه به شمار می­روند. امروزه در این کشورها، سهم صنعت کارخانه­ای در تولیدات ناخالص داخلی، بیشتر از 15 درصد از کل است. مصر، ایران، اسرائیل و ترکیه، ساخت صنعتی متنوعی دارند که مجموعه­ای است از صنایع غذایی، پارچه بافی، تولید کود و مواد شیمیایی، تولید سیمان و شاخ­های وابسته به آن، صنعت مونتاژ وسایل نقلیه، تولید آن و فولاد نیز کاملاً جا افتاده است. کمبود سرمایه و پایین بودن قدرت خرید بازار داخلی تا اندازه زیادی، دلیلی برای محدودیت ساخت واحدهای تولیدی در منطقه است. تجارت، معیاری قطعی برای سنجش صنعتی شدن است. با این معیار می­توان گفت که خاورمیانه، تقریباً فاقد صنعت است. روشن است که صادرات عمده منطقه، مواد اولیه است.
نفت برای صنعت خاورمیانه، جنبه حیاتی دارد و خاورمیانه، عمده­ترین منطقه نفت­خیز جهان به شمار می­رود. این منطقه در سال 1372 با ذخیره­ای برابر با 81/661 میلیارد بشکه، 7/56 درصد از ذخایر جهانی را در اختیار داشت. کشور عربستان در منطقه با داشتن 8/257 میلیارد بشکه به تنهایی 6/25 درصد ذخایر نفتی جهان را به خود اختصاص داده است. پس از عربستان، کشور عراق قرار دارد. میزان ذخیره نفت عراق، بالغ بر 12 میلیارد بشکه، تخمین زده می­شود که حدود 11 درصد ذخیره نفت جهان را شامل می­شود.
بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که عراق، دارای ذخایر بیشتری نیز است که می­تواند مجموع ذخایر نفت را دو برابر کرده و برابر با درصد ذخایر عربستان سعودی قرار دهد. برآورد نشان می­دهد که 90 درصد حوزه­های نفتی عراق کشف نشده­اند.[8]
عمده­ترین منابع گاز جهان، پس از روسیه نیز در منطقه خاورمیانه می­باشد. این منطقه در مجموع 31 درصد از منابع گاز طبیعی را در خود جای داده است. ایران به تنهایی نیمی از این ذخایر را در اختیار دارد. در واقع، منطقه خاورمیانه با صادر کردن 8/675 میلیون تن نفت خام نقش اصلی در صادرات نفت را دارا بوده است.[9]
وابستگی کشورهای صنعتی به انرژی منطقه، اهمیت آن را فوق­العاده، افزایش داده است. کشورهای اروپایی، چین، ژاپن و کشورهای تازه صنعتی شده بالغ بر 70 درصد و امریکا 26 درصد انرژی شان را از منطقه خاورمیانه، تأمین می­کنند و این وابستگی، رو به افزایش است.
وابستگی امریکا به واردات نفت، از آن زمان به بعد، هم چنان در حال افزایش بوده است؛ به طوری که واردات نفت آن کشور در سال 1990 تقریباً مصرف داخلی آن را تشکیل می­داده است. اکثر واردات نفت آمریکا در منطقه خلیج فارس تأمین می­شود. گفته می­شود در صورت عدم و یا تغییر تولید نفت داخلی امریکا، وابستگی آن کشور به نفت خاورمیانه به 43 درصد کل واردات نفتی ایالات متحده خواهد رسید.[10]
اساسی­ترین ستیزه در سطح بین المللی بر سر منابع انرژی جهان است. کنترل منابع نفتی منطقه، به ویژه جهان عرب و متعاقب آن اعمال اصلاحات اقتصادی متناسب با اهداف امریکا در فضاسازی سیاسی مناسب با این رویکرد از اهداف امریکایی­هاست.[11]


شنبه 96 تیر 31 , ساعت 11:53 عصر

 4. جغرافیای انسانی

جغرافیای انسانی خاورمیانه بزرگ در نتیجه عوامل سیاسی درون و برون منطقه­ای، به طور دائم در حال تغییرات مناقشات قومی، با پایان جنگ سرد تشدید شد و پشتیبانی جدید بین­المللی از اصل حق تعیین سرنوشت برای گروه­های قومی، مرزهای ملی را به هم ریخته و اقتدار رژیم­های بومی خاورمیانه و پیرامون آن را با مشکل مواجه کرده است.
جمعیت­شناسان پیش­بینی می­کنند در سراسر خاورمیانه، رشد سریعی در جمعیت روی خواهد داد. با توجه به ناکامی­های مستمر دولت­های منطقه در تأمین نیازهای روزانه صدها میلیون نفر، چشم­انداز افزایش این جمعیت در آینده، هراس­آور است.
بسیاری از کشورهای منطقه، در نتیجه رشد سریع جمعیت، فشارهای جدیدی در زمینه عرضه خدمات اجتماعی متحمل می­شوند. در زمینه­هایی هم چون تحصیلات، مسکن، خدمات بهداشتی،‌ کار و تأمین مواد غذایی اولیه و... بسیاری از کشورها قادر به تأمین مناسب این نیازها نیستند.
مسائل مهاجرتی، اغلب رابطه نزدیکی با مسائل جمعیتی دارند. به طور کلی، حضور کارگران، باعث ایجاد مشکلات شهرنشینی گردیده و اغلب، ساختار سنتی کشورهای صادرکننده و وارد کننده نیروی کار را دچار تغییرات شدیدی می­کنند.
جغرافیای انسانی خاورمیانه بزرگ در نتیجه عوامل سیاسی درون و برون منطقه­ای، به طور دائم در حال تغییر است. مناقشات قومی با پایان جنگ سرد، تشدید شده و پشتیبانی جدید بین­المللی از اصل حق تعیین سرنوشت برای گروه­های قومی، مرزهای ملی را به هم ریخته و اقتدار رژیم­های بومی خاورمیانه و پیرامون آن را با مشکل مواجه ساخته است. در همان حال که دولت­های پیرامونی، متلاشی می­شوند و سیل آوارگان از این کشورها سرازیر می­گردند، آنها اغلب، حامل ایده­هایی هستند که به جنبش­های اجتماعی ضمیمه می­شوند و وفادارهایی به مجاهدین مسلمان پیدا می کنند و در نهایت با یک سلسله اقدامات شدید به شکل مؤثری، جغرافیای انسانی را تحت تأثیر قرار می­دهند.
این امر، به ویژه برای دولت­های بی­ثبات منطقه که در نزدیکی کانون مناقشه واقع شده­اند، مشکل­زاست؛ به خصوص برای دولت­هایی که دارای اقلیت­های جمعیتی اصلی می­باشند که این اقلیت­ها نیز پیوندهای فرهنگی و مذهبی با گروه­های دست­اندرکارتغییرسیاسی خشونت بار در جاهای دیگر هستند.
هنگامی که این تغییر و تحولات در کنار هم قرار می­گیرند و به اختلافات سرزمینی و تاریخی و عواقب سیاسی و اقتصادی کمبود آب آشامیدنی اضافه می­شوند، روشن می­گردد که چرا منطقه خاورمیانه بزرگ، هم چنان بسان یک بشکه باروت است و چرا نیروی نظامی هم چنان عنصری مهم در ژئوپولیتیک منطقه­ای به شمار می­رود.
جمعیت خاورمیانه کهن از 247 میلیون نفر در اواسط سال 1995به تقریباً 500 میلیون نفر در سال 2025 خواهد رسید. انتظار می­رود که جمعیت عراق، اردن، کویت، عمان، سوریه، ساحل غربی و نوار غربی غزه به دو برابر تا سال 2025 افزایش یابد. در منطقه وسیع­تر خاورمیانه، جمعیت دولت­های آسیای مرکزی و قفقاز، پیش­بینی می­شود که به 111میلیون نفر در سال 2025برسد؛ در حالی که انتظار می رود جمعیت هند و پاکستان به بیش از 6/1 میلیارد نفر تا سال 2025 بالغ گردد.
خاورمیانه اسلامی با مختصات و ظرفیت­های فوق، توان به چالش کشیدن نظام سلطه و سایر قدرت­ها را در خود ایجاد می­نماید. در این جا به راهبردهای تقابل با خاورمیانه اسلامی می­پردازیم:

1. راهبرد نرم افزاری برای مهار خاورمیانه اسلامی

مثلث امریکا، انگلیس و صهیونیسم برای مقابله و مهار خاور میانه اسلامی، ابتدا راهبرد نرم افزاری نیمه سخت را در دستور کار خود قرار دادند. مثلث مذکور تلاش کرد با تمرکز فعالیت­های خود در حوزه بازیگران مؤثر در تشکیل خاورمیانه اسلامی و تحت فشار قرار دادن تمامی حرکت­های اسلامی، در کوتاه­ترین زمان ممکن، آنها را با شکست مواجه سازد و مانع از شکل­گیری خاورمیانه اسلامی گردد. به همین منظور در حوزه فلسطین، تمام توان خود را برای تشکیل دولت حماس به کار گرفت.
پس از شکست در این پروژه، تلاش کرد ضمن وارد آوردن فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی از یک سو، دولت فلسطینی را وادار به رسمیت شناختن رژیم اشغال­گر - برخلاف وعده­های انتخاباتی حماس- نماید و از طرف دیگر با ایجاد و گسترش اختلاف بین حماس و سایر گروه­های فلسطینی، به خصوص فتح، علاوه بر کم­ رنگ کردن حرکت­های جهادی، موجبات سقوط حماس را فراهم کند.
در حوزه لبنان نیز خلع سلاح و به انزوا کشیدن حزب ا... در صحنه داخلی در دستور کار قرار گرفت، فاز اجرایی دست­یابی به این هدف، با ترور رفیق حریری طی پروژه ای موسوم به 14 آذر که طراح اصلی آن موساد بود آغاز شد و امریکا تلاش کرد با بهره گیری از این موضوع، از یک طرف با متهم کردن سوریه به دست داشتن در ترور، ارتش این کشور را وادار به عقب­نشینی از خاک لبنان نماید و از سوی دیگر با این ادعا که حزب ا...، وابسته به سوریه است، موضع این گروه را در لبنان تضعیف و با استفاده از نفوذ خود در برخی گروه­های مخالف حزب ا... و فعال کردن گسل­های سیاسی و فرقه­ای در لبنان، طرح انقلاب مخملی را در این کشور با برگزاری تظاهرات علیه این جنبش و مطالبه خلع سلاح آن به اجرا در آورد. علاوه بر این، رژیم صهیونیستی به گسترش اقدامات اطلاعاتی و شبکه­های تروریستی برای حذف سران حزب ا... مبادرت ورزید.[12]
در حوزه سوریه، پس از موفقیت امریکا در وادار کردن این کشور به عقب­نشینی از خاک لبنان، در مرحله اول، تلاش گردید سناریوی عبدالحکیم خدام که سعی داشت با استفاده از اپوزیسیون داخلی سوریه و شبکه­های زیرزمینی زمینه سقوط دولت بشار اسد را فراهم کند، به اجرا در آید. پس از شکست طرح براندازی نرم، امریکا تلاش نمود با افزایش فشار سیاسی و متهم کردن سوریه به دخالت در امور داخلی عراق و لبنان، این کشور را وادار به تغییر رفتار نماید.
در حوزه عراق نیز امریکا تلاش کرد با استفاده از فعال کردن گسل­های قومی و فرقه­ای و افزایش موج حرکت­های تروریستی، به هر شکل ممکن، مانع از تشکیل دولت ائتلافی شود.
با وجود تمامی اقدامات ذکر شده برای مقابله با خاورمیانه اسلامی، تلاش امریکا برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی با بهانه قرار دادن موضوع فن­آوری هسته­ای را می­توان مهم­ترین قسمت راهبرد مقابله و مهار خاورمیانه اسلامی قلمداد کرد. پروژه­ای که با ارسال پرونده ایران به شورای امنیت، تشدید فشارها را مدنظر قرار می­داد.

2. راهبرد سخت­افزاری برای مهار خاورمیانه اسلامی

ایالات متحده امریکا با احساس نگرانی بسیار شدید از روند شکل­گیری خاورمیانه اسلامی و پس از عدم دست­یابی به نتایج دلخواه، برای برون رفت از وضعیت مذکور، راهبرد سخت­افزاری را مورد توجه قرار داد. به همین منظور درجلسه­ای که با سران رژیم صهیونیستی در کاخ سفید برگزار شد، سناریوی برخورد سخت با خاورمیانه اسلامی، تهیه و تنظیم گردید. پس از جلسه مذکور، امریکا در نشست چند جانبه­ای که در یکی از کشورهای عربی با برخی از سران دست نشانده برگزار کرد، با استفاده از نگرانی این کشورها از رشد خاورمیانه اسلامی و تقویت جبهه ایران و شیعیان در منطقه و لزوم برقراری توازن و تقویت جبهه کشورهای هم سوی امریکا (اردن، مصر،...) موافقت آنها را جهت برخورد با حماس، حزب ا... و سوریه جلب نمود.
مرحله اول این سناریو، شامل حمله به غزه با هدف سرنگونی دولت حماس، دستگیری و سرکوب انقلابیون و مهار انتفاضه فلسطین بود.
تهاجم به لبنان و اشغال جنوب این کشور به منظور مرعوب نمودن دولت لبنان، فعال کردن گسل­های سیاسی - فرقه­ای علیه حزب ا... و بهره­گیری از افکار عمومی برای خلع سلاح این جنبش، دومین مرحله از سناریوی مذکور به شمار می­رود.
موفقیت در صحنه فلسطین و لبنان، این توانایی را به نظام سلطه می­بخشید تا سومین مرحله را نیز با هدف تغییر رفتار سوریه جهت به رسمیت شناختن اسرائیل و در صورت نیاز، تغییر ساختار آن کشور، عملیاتی نماید.
در مرحله چهارم، صحنه عراق مورد توجه قرار گرفت. بدین ترتیب که بعد از حذف زرقاوی و رشد فزاینده اقدامات تروریستی با استفاده از ترکیب جدید و افراطی­تر القاعده و با ناکارآمد نشان دادن دولت اسلامی، مقدمات لازم، جهت سرنگونی دولت ائتلافی را فراهم نماید.
قطع بازوان منطقه­ای ایران، نظام سلطه را بر آن می­داشت تا ضمن زمینه­سازی برای اعمال محدودیت اقتصادی و فشارهای سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران، با فعال کردن گسل­های قومی و فرقه­ای و بر هم زدن انسجام داخلی از طریق نافرمانی مدنی و هم چنین در صورت لزوم، عملیات محدود نظامی، شرایط لازم را برای تغییر رفتار و تغییر ساختار جمهوری اسلامی فراهم سازد.
رژیم صهیونیستی قصد داشت مرحله اول طرح را در غزه، عملیاتی کند. اما طراحی و اجرای عملیات پیش دستانه حماس، موجب خروج ابتکار عمل از دست صهیونیست­ها و بر هم خوردن صورت­بندی نظامی آنها و تبدیل طرح عملیات در غزه به یک حرکت کور و انتقام­جویانه گردید. این امر در کنار مقاومت سرسختانه دولت حماس و مردم فلسطین، سبب عدم موفقیت اسرائیل در سرنگونی دولت حماس و مهار انتفاضه شد.
در دومین مرحله، سناریوی مشترک امریکا و اسرائیل، انجام عملیات نظامی بر پایه تجهیزات زرهی در جنوب لبنان و اشغال مناطق جنوبی این کشور تا مرز رودخانه لیطانی بود. اما این بار نیز طراحی و اجرای عملیات پیش دستانه توسط حزب الله و انهدام تانک فوق پیشرفته «میرکاوا» که تصور می­شد در مقابل تمامی سلاح­های ضد زره، مقاوم است، این پیام را به ارتش اسرائیل داد که در طرح عملیات نظامی خود، می­بایست تغییراتی به وجود آورد. از این رو رژیم صهیونیستی با رویکرد به تاکتیک­های هوا پایه و دریا پایه درصدد خروج از استیصال در برابر مقاومت اسلامی در لبنان برآمد.
اما در این مرحله نیز، انهدام ناوچه فوق پیشرفته «ساغر5» توسط حزب الله، ارتش اسرائیل را از اندیشیدن به عملیات آبی - خاکی باز داشت. لذا رژیم صهیونیستی، ناگزیر به تغییر مجدد استراتژی و بمباران گسترده و رو به افزایش هوایی، جهت وارد کردن فشار برای تغییر افکار عمومی لبنان و وادار کردن حزب الله به خلع سلاح گردید، اما علی­رغم بمباران­های گسترده لبنان توسط رژیم صهیونیستی، یکپارچگی در صحنه لبنان کاملاً مشهود بود و امیل لحود اعلام داشت که همه لبنان بر ضد اسرائیل، یکپارچه است.
با آشکار شدن آثار شکست در دولت صهیونیستی و در پی درخواست سران آن از برخی کشورهای اروپایی برای مداخله سیاسی در روند جنگ، اقدامات میانجی­گرانه اروپا با سفر نخست وزیر فرانسه و هیئت آلمانی و فرانسوی به کشورهای منطقه، تلاش برای برقراری مذاکرات آتش بس را آغاز کردند.
در پی این حرکت، امریکا به عنوان مهم­ترین متحد استراتژیک اسرائیل، جهت عقب نماندن از دیپلماسی اروپا، تلاش کرد تا سناریوی جدیدی را جهت برون رفت هر چه سریعتر رژیم صهیونیستی از مشکلات ایجاد شده، مطرح نماید. از آن جا که دست­یابی به اهداف این سناریو، شرایط بهتری را برای صهیونیست­ها از نظر داخلی و منطقه­ای به همراه داشت و مانع از سقوط دولت اولمرت می­گردید، لذا سران این رژیم، تصمیم به اجرای آن گرفتند.

بدین ترتیب از روز دهم، طی توافق به عمل آمده، تقسیم کاری در صحنه نبرد و بین­الملل، بین امریکا و اسرائیل صورت پذیرفت و این دو کشور به طور هم­آهنگ، سناریوی جدید را اجرایی نمودند. اسرائیل برای تحقق این سناریو می­بایست ظرف مدت یک هفته، بخشی از خاک جنوب لبنان تا رودخانه لیطانی را به تصرف خود درآورد. امریکا نیز در راستای اجرایی کردن سناریوی مذکور با پشتیبانی عمومی و لجستیکی از عملیات نظامی رژیم صهیونیستی، کنترل صحنه بین­المللی و ممانعت از محکوم شدن رژیم صهیونیستی، زمینه را برای مداخله نیروهای چند ملیتی فراهم کند و در پایان هفته و پس از دست­یابی رژیم صهیونیستی به برتری نسبی، با مداخله سیاسی و با موضع حمایت آمیز و استفاده از این شرایط، موضوع آتش بس، ایجاد دیوار حائل، اجرای قطعنامه 1559 و آزاد سازی بدون قید و شرط دو اسیر را خواستار گردد.
به دنبال شکست رژیم صهیونستی در مثلث بنت جبیل، عیترون و مارون الرأس و وارد آمدن تلفات و خسارت سنگین به این رژیم، اختلاف نظرهای فیمابین نظامیان و سیاسیون اسرائیل، وارد مرحله تازه­ای گردیده و به سطوح مراکز مهم تصمیم­گیری راه یافت.
در این راستا خاخام­های یهودی و برخی از فرماندهان ارتش صهیونیستی، خواهان اثبات اقتدار اسرائیل با پیروزی نظامی بودند و استدلال می کردند که تنها از این طریق است که می توان امنیت روانی را به جامعه اسرائیل باز گرداند و هیمنه شکسته شده آن را ترمیم کرد.
در مقابل، برخی از اعضای پارلمان، مقامات امنیتی، برخی از اعضای کابینه و بخشی از ژنرال­های ارتش، خواهان توقف عملیات نظامی، برقراری آتش بس و استقرار نیروهای چند ملیتی و ایجاد دیوار حائل بودند تا رژیم صهیونیستی از بحران­های داخلی (مهاجرت معکوس، فرار سرمایه، مهاجرت نخبگان، سقوط بورس و...) نجات یافته و موجودیت آن حفظ گردد. با توجه به شکست­های مذکور و قوی­تر شدن دیدگاه دوم، گمانه زنی­ها بر پذیرش آتش بس از سوی دولت اولمرت، دلالت می­کرد.
با سفر دوم رایس به تل آویو، عملیات بمباران قانا و عملیات نظامی در مثلث کفرکلا، طیبه و العدیسه با هدف فراهم آوردن شرایط برتر و نشان دادن شدت عمل به مردم و دولت لبنان و تحمیل شرایط مورد نظر امریکا و رژیم صهیونیستی به اجرا درآمد. این امر، مؤید این نکته بود که از این پس، امریکا قصد دارد علاوه بر فرماندهی صحنه جنگ و در اختیار داشتن سطوح تصمیم­گیری و تعیین زمان آتش بس، کنترل صحنه بین­الملل را شخصاً بر عهده گیرد تا رژیم صهیونیستی، به هیچ وجه به دلیل فجایع انسانی نظیر قانا توسط محافل بین­المللی و شورای امنیت، محکوم نگردد. از این رو، رایس در جلسه محرمانه با فرماندهان عالی رتبه اسرائیل، تصریح کرد: «نگران سقف زمانی نباشید، جنگ را ادامه بدهید.»
موج دوم عملیات­های زمینی رژیم صهیونیستی که به نسبت موج اول، از گستردگی و استعداد رزمی بیشتری برخوردار است نیز مصادف با سفر دوم رایس به اسرائیل گردید. با این تفاسیر مبرهن، حزب الله لبنان در مرحله جدید جنگ، در مقابل یک جبهه امریکایی - صهیونیستی قرار گرفته و این مهم، نابرابری مقاومت اسلامی را در مقابل محور شیطنت و جنایت عالم، مضاعف ساخته است.
به نظر می­رسد در این مرحله جدید از جنگ، سعی امریکا و رژیم صهیونیستی بر آن است تا در آستانه تشکیل جلسه شورای امنیت، با تکیه بر بمباران بیروت و سایر مناطق لبنان - به ویژه، مناطق مسیحی نشین - علاوه بر جبران شکست در صحنه عملیات زمینی، حزب الله، مردم و دولت لبنان را تحت فشار بیشتری قرار داده و اراده خود را به آنان تحمیل نمایند.
شایان ذکر است عملی شدن بخشی از تهدید سید حسن نصر الله مبنی بر هدف قرار دادن تل آویو، علاوه بر این که هم چنان ابتکار عمل را - چه در صحنه نظامی و چه در عرصه جنگ روانی - در اختیار حزب الله قرار می دهد، چالش­های درونی، رژیم صهیونیستی را در مقابل امریکا و جریان افراطی در اسرائیل قرار خواهد داد و این مهم به معنای بازی حزب الله و رهبری آن در زمین حریف می­باشد.
شکست فاز سخت­افزاری طرح امریکایی در آغاز راه به دلیل برآوردهای غلط اطلاعاتی نظام سلطه از توان حزب الله لبنان و حماس از یک سو و برهم خوردن صورت­بندی نظامی آنان با عملیات پیش دستانه این دو جنبش اسلامی - انقلابی از طرف دیگر، باعث گردید تا نظام سلطه، درد زایمان تولد خاورمیانه جدید را بیش از پیش احساس نماید. نتایج خیره کننده مقاومت اسلامی سبب خواهد شد رژیم صهیونیستی بر خلاف انتظار، شاهد گشوده شدن جبهه­های جدیدی در منطقه و جهان و حتی داخل اسرائیل، علیه خود باشد و دولت اولمرت در معرض سقوط قرار گیرد.
این روند با شکسته شدن هیمنه نظامی اسرائیل و کاهش قدرت نرم امریکا، عملاً ساخت خاورمیانه جدید را با شکست، مواجه کرده است.
علاوه بر این، بر انگیخته شدن افکار عمومی منطقه بر ضد اعمال ننگین اسرائیل و حمایت­های همه جانبه امریکا از این رژیم جعلی، از یک طرف باعث شکاف بین بلوک اروپایی و امریکا گردیده و از سوی دیگر، امریکا را بیش از پیش منزوی ساخته است.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ